بش قارداش رفتیم...
پسر قشنگم... امروز با مامان منیر ساعت ٤:٣٠ بعدازظهر رفتیم بش قارداش مامان منیر وسایل چای و یه آش رشته خوشمزه با خودش آورده بود اولش طبق معمول هر دفعه که میریم بش قارداش باید باید خودت رو خیس آب کنی و آب بازی کردی و سر خوردی که من به دادت رسیدم و گرفتمت که تر نشی آخه اصلا با خودم لباس برات نیاورده بودم آخه فک نمی کردم که اونجا بشینیم فک میکردم که زودی برمیگردیم بعد از اینکه از آب بازی سیر شدی اومدیم و نشستیم کنار بابا علی و مامان منیر و از اون بالا به همه چیز کار داشتی و به بچه هایی که توی آب بازی می کردن میگفتی بچه ها اینجا آب بازی نکنین سر میخورین اونجا آب با...
نویسنده :
maman mahsa
0:11